خلاصه ای از دانسته های روانشناسی من



کارل گوستاو یونگ یک متفکر عالی مقام است کسی که در سال‌های آخر عمرش تاحدی به یک اسطوره تبدیل شد.وی روان پزشکی بود که از طریق کاوش در اعماق و اسرار روان آدمی،دانش بشری را به زوایای مبهم درون پیچیده‌ی انسان رهنمون داد.

ادامه مطلب

مراقبه در آزمایشگاه 

نیایش به مفهوم رایج آن به سخن گفتن باالوهیت اطلاق می‌شود که گاه گفتاری رسمی و یکی از عناصر آن غالباً درخواست و تضرع قلبی است. ​​​​​​اگر نیایش را به معنای وسیع درنظر بگیریم چنان که جیمز آن را به معنای(هرنوع ارتباط یا گفتگوی درونی با قدرتی) می‌داندکه الهی نامیده می‌شود. اغلب برایمان مشکل است که مراقبه را از نیایش جدا کنیم. برخی نیایش ها حالت مراقبه ای دارند اما ضمناً از ویژگی تضرع‌آمیز هم برخوردارند. برخی دیگر، نظیر نیایش های عرفانی، سراسر مبهم، بی‌شکل، و منفعل‌اند و هدفی جز اتحاد خجسته با ملکوت دنبال نمی‌کنند. بی‌تردید تنها هنگامی خارج از قلمرو نیایش هستیم که عمل مراقبه‌ای بی‌هیچگونه ذکری از نیرو یا قدرت الهی صورت گیرد، چنان که مرسوم است. شاید علت محبوبیت مراقبه درمیان جویندگان معاصر غربی استقلال آشکار آن از اعتقاد خداپرستانه و انتظار دخالت الهی باشد.

مراقبه به انواع و اشکال فراوان انجام می‌شود. ممکن است در خلوت یا به همراه صدها تن دیگر صورت گیرد. ممکن است در سکوت یا با ذکر بلند هجایی مقدس یا عبارتی عرفانی اجرا شود. ممکن است به حالت نشسته و راحت یا در وضعیتی دشوار انجام گیرد. یا شاید با راه رفتن آهسته با پرداختن به فعالیت های دنیوی همراه باشد. ممکن است فقط ۱۵ یا ۲۰ دقیقه طول بکشد، یا ممکن است اغلب ساعات بیداری فرد را طی هفته های متوالی پر کند. ممکن است براشیای بیشماری متمرکز شود.نظیر آنچه اندرهیل توصیه می‌کند؛ قسمتی از بدن، نظیر ناف، یا فرایندی جسمانی نظیر تنفس؛ تصورات ذهنی واضح و مشخص از آثار نفرت‌انگیز مرگ و تجزیهء بدن، بویژه بدن خود مراقبه‌گر، یا عذاب های دوزخ؛ وقایع مهم، تاریخی، شکل، گفتارها، یا کردارهای قدیسی ارجمند یا مرشدی معنوی؛ یا اوضاع و احوال شکوهمند بهشت، ممکن‌است هدف از مراقبه غرق شدن در یک راز یا معما، یا فهمیدن آن باشد. از سوی دیگر، مراقبه ممکن است به دور از همه اشیا، قواعد، یا موضوعات باشد و تنها سکوتی تهی و بی‌شکل را بجوید. مراقبه گاهی با نوعی عمل گروهی همراه می‌شود که انگیختگی ارگوتروپیک ایجاد می‌کند، امری که ضد درون‌گرایی آرامی است که معمولاً با مراقبه همراه است. مثلاً کارل رایشلت از ورزشی مقدماتی سخن می‌گوید، که برخی کاهنان بودایی آسیای شرقی انجام می‌دهند تا بر تنفسشان تأثیر بگذارد. دوره های مراقبه یا مسابقه ای آغاز می‌شود که درون تالار وسیع مراقبه برگزار می‌گردد؛ در این مسابقه هرکاهن با یک میلهء چوبی به زیر یا روی استخوان شانهء کاهنی می‌زند که جلوی اوست. ( صحنه ای خیال‌انگیزتر از این را به سختی می‌توان تصور کرد. بویژه شب هنگام، که صدها مرد با رداهای خاکستری، زیر نور کمرنگ چراغ های نفتی، با سرعت زیاد می‌دوند و گردوغبار گرداگرد آنان را فراگرفته است) نیز می‌توان آیین صوفیانهء ذکر را به یادآورد، که دراویش مولویه آن را به صورت رقصی پیچیده و طاقت‌فرسا در‌آورده‌اند. در پس تنوع و مغایرت های ظاهری با انواع اعمال مراقبه‌ای‌، هدفی واحد نهفته است: بازداشتن توجه از اشیا و وقایع بیشمار خارجی که موجب پریشانی خاطرند، تا بتوان به معرفتی برتر و صعب‌الوصول دست یافت، که آن را گاه اشراق، و گاه روشنگری، یا اتحاد با اصل آغازین یا خیراعلی می‌نامند. پس درنظر عارف مراقبه همواره مرحله‌ای مقدماتی بوده است. اشیای مورد مراقبه باعث می‌شوند که رشته های پراکندهء زندگی هشیارانه فراهم آیند؛ برخی از این اشیا نیز مراقبه‌گران را به یاد نگرش های درست و آن اهداف نهایی می‌اندازند که جویای آنند. لیکن در نهایت این اشیا هم باید پشت سرنهاده شوند.

 

منبع:روانشناسی دین/دیوید وولف/ص 260-262


هر چند دین بیانگر و پاسخگوی نیازهای فردی ، اجتماعی و فرهنگی است اما تحلیل روانشناختی از دین جدای از بررسی دین در حوزه ی فرهنگ و جامعه صورت می گیرد. بعلاوه یک روانشناس حوزه ی دین با اصول و مبانی ادیان کاری ندارد و وارد مجادلات مربوط به عقل و ایمان و دعواهای کلامی یا اختلافات میان علم و دین نمی شود و نیز نصوص دینی را مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه رویکردی عمدتاً علمی - تجربی دارد که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد و نه خود آن. در اینجا مقصود از رویکرد تجربی در روانشناسی دین این است که با نگرش عینی و بی طرفانه به سراغ دین برویم و فارغ از این که خود دیندار باشیم یا خیر، درباره ی دین و موارد روانشناختی آن از طریق مشاهده و آزمایش یا بررسی های میدانی و آماری دست به واکاوی و پژوهش بزنیم. شاید بتوانیم تاریخ انتشار کتاب 'انواع تجربه دینی' ویلیام جیمز (1902) را سرآغاز روانشناسی تجربی دین بدانیم.

مفهوم روانشناسی دین آن گونه که امروز از آن برداشت می شود از حدود قرن نوزدهم اروپا و با پیدایش رشته ی ادیان تطبیقی به صورت مستقل مورد توجه قرار گرفت. البته دو رشته ی نوظهور دیگر در حوزه ی پزشکی در آن زمان نیز در رشد و اهمیت شاخه ی روانشناسی دین مؤثر واقع شدند. آن دو رشته عبارت بودند از روانشناسی اعماق ( Depth Psychology) که از دیدگاهی غربی به عنوان نخستین روش پژوهش نظام مند در باب ضمیر ناخودآگاه برای درمان بیماری های روانی بکار گرفته شد و دیگری فیزیولوژی روانشناختی ( Psychophysiology ) که از فیزیولوزی به عنوان کوششی برای جانشین سازی دستگاه و تکیه گاه فلسفی مربوط به نظریه ی ادراک ، با سنجش و آزمایشگری عینی ، انشعاب یافت. البته بر کسی پوشیده نیست مطالعه در باب ابعاد مختلف روح و اهمیتش در تعادل شخصیت انسان و نیز بکار گیری روش های دینی برای درمان نابسامانیهای روحی از قرن ها قبل در مباحث فلسفی ادیان مختلف در شرق و غرب عالم مطرح شده بودند. به عنوان مثال اندیشمندان و فلاسفه ی مسلمان از جمله ملاصدرا درباره ی 'علم النفس' یا همان شناخت روان نظریه ها و نکات بدیعی را ارائه نموده اند. ایشان رابطه ی نفس با بدن را شبیه به رابطه ی هر شکل فیزیکی عادی با ماده آن قلمداد نمی کردند و معتقد بودند ادغام همه ی شکل های فیزیکی با ماده ی خود به صورت ترکیب دو عنصر مجزا از هم نیست بلکه این عناصر کاملا در یکدیگرذوب می شوند و در هم می آمیزند تا اتحاد کاملی تشکیل دهند.

نفس، در تضاد با اشکال مادی خالص، به واسطه بعضی شکل ها یا قوّه های پست تر، در ماده ی خود تأثیر می گذارد و آن را هدایت می کند. ملاصدرا در این باب می گوید : ' نفس کمال جسم مادی است'.

از نخستین افرادی که اثری مستقل تحت عنوان 'روانشناسی دین' منتشر کرد استارباک (99م) بود . نظریات او در این کتاب اگر چه بر پایه ی تحقیق از طریق پرسشنامه های متعدد و تحلیل و تفسیر آنها تهیه شده بود و با مخالفت برخی محافل دینی مسیحی مواجه شده بود اما در هر حال او در این اثر اعلام کرده بود که 'دین یک راز است و علم هرگز همه ی ابعاد آن را نخواهد شناخت'.

همین رهیافت را ویلیام جیمز که پیشتر نیز به اثر مشهور و تأثیر گذار او ' تنوع تجربه ی دینی' اشاره شد در سخنرانی های گیفورد که بالاترین گردهمایی فکری دانشمندان در غرب است اذعان داشت که ' دین ، عمیق ترین و خردمندانه ترین چیز در حیات انسان است .' رهیافت جیمز بیشتر بالینی و کمتر تجربی بود.

در ادامه ی گسترش پژوهش ها و تحلیل هایی که در خصوص روانشناسی دین مطرح شدند افرادی مانند زیگموند فروید (56- 1932م) که رهیافتی کاملاً خصمانه و مغایر با رویکردی که وجه ربّانی دین و تأثیرات آن بر روح و روان آدمی دارد ، ظهور کردند. نظریات فروید در باب دین که برای دوره ای از

که از شهرت برخوردار شده بود با ظهور برخی شاگردانش مانند کارل گوستاو یونگ (87- 1961م) که از مکتب او جدا شدند و روش روانشناختی مستقلی را پیش گرفتند مورد نقد و چالش فراوان واقع گشت و در بسیاری از موارد مردود اعلام شدند . هر چند شایان توجه است که تعلّق خاطر یونگ به دین ، اسطوره و سنن باطنی و نمادین نبود که او را از فروید جدا کرد بلکه ارزیابی مثبتش از دین به عنوان نمایانگر ابعاد روح به نحوی ژرف تر و جامع تر از استادش بود. در بین اندیشمندان مسلمان و حتی برخی ون دیگر ادیان ، آراء یونگ نیز به دلیل تعت با اهداف و آرمان های دین مورد تأیید واقع نشده است.

در ادامه ی مطالعات روانشناسی دین یکی از مباحثی که مورد توجه واقع شد در خصوص تکامل تصویر خدا در ذهن آدمی بود. لذا روانشناسانی مانند ژان پیاژه ( 86-1980 م) پژوهش های مهمّی را در باب دین در نظر کودکان انجام دادند . البته آغاز گر این پژوهش ها در غرب هانری کلاویه و در حدود سال 1931 میلادی بود.

یکی از پژوهش های جدّی و گسترده ای که در این موضوع انجام شد در حدود دهه ی 1970 میلادی و توسط الکایند بود که رشد آرای مذهبی در کودکان را متناظر با مراحل شناختی ایشان نشان داد. الکایند در سه بررسی جداگانه یک سلسله سؤالات را به ترتیب در اختیار کودکان یهودی ، کاتولیک و پروتستان قرار داد تا دریابد که آنها از هویّت و آرای مذهبی چه درکی دارند. مثلاً او در یک بررسی سؤالاتی از قبیل: 'تو مسیحی هستی؟' ، 'چرا؟' و یا سؤالاتی از قبیل 'دعا چیست؟' و ' دعاها به کجا می روند؟' را از کودکان پرسید.

الکایند و همکارانش دریافتند که در هر سه گروه میان پاسخ های کودکان شباهت های شناختی زیادی وجود دارد که وابسته به سنّ آنهاست و رشد آرای مذهبی تا حدّی متناظر با مراحل شناختی کودکان است . مراحل رشد شناختی که پیشتر پیاژه ( روانشناس سوئیسی ) آن را مطرح کرده بود . به این معنی که کودکان هر چه بزرگتر می شوند قادر به تفکر مذهبی انتزاعی تری هستند .

به عنوان مثال فروید تصویر خدا را در چهره ی پدر می دید و آن را نوعی فرافکنی پدر واقعی شخص به منظور رفع عقده ی ادیپ محسوب می کرد. البته رویکرد فروید کاملاً مخالف با رویکردی بود که مردم مذهبی اتخاذ می کنند. یونگ نیز اگر چه ' کهن الگوها' را در میزان ابعاد مفاهیمی که از خدا وجود دارند ، سهیم می دانست اما به هر حال او نیز به پیوند استوار بین نحوه ی تلقی کودکان از پدر واقعی شان و تصور آنان از خدا اذعان داشت.

از دید بسیاری از روانشناسان و تحلیل گران رفتاری، رفتارهای پدر و مادر تأثیر بسزایی در تلقی کودکان و نوجوانان از خدا دارد. به عنوان مثال نتایج یکی از پژوهش ها در این زمینه نشان می داد که افراد مایلند خدا را به صورت عشق مادری درک کنند و نه به صورت اقتدار پدری.

فنون فرزند داری تا حد زیادی با دین پیوند خورده است ' نان سی. زد ' معتقد بود که برخی از پدر و مادرها تصویر خدای عذاب دهنده را بکار می گیرند تا رفتار فرزندان خود را مهار کنند. در واقع پدر و مادرهای فاقد قدرت به نوعی ' ائتلاف با خدا' روی می آورند تا در فرمان بردار کردن فرزندان موفق شوند؛ که این امر پیامدهای منفی ای را در پی دارد و باعث می شود که کودکان به خاطر مشکلات همواره خود را سرزنش کنند و احساس کنند که باید فرمان بردار باشند.

دین نقش های درونی و ظریف تری را نیز در پرورش فرزند و به طور کلی پرورش روح و روان انسان ایفا می کند.

اما در هر حال روانشناسی دین که هدفش از دیگاه اسلامی بررسی مراتب اولیه ی رشد انسان و همسو شدن روح و ذهن او با مفاهیم دینی می باشد تا اکنون بسیار کم مورد توجه قرار گرفته است. حتی متأسفانه در این باب پژوهشی همه جانبه و مستقل از منظر قرآن و احادیث نبوی و تربیت دینی اسلامی که همسو با سیره ی نبوی باشد و آراء فلاسفه و اندیشمندان مسلمان را با تحلیلی روان شناسانه در برگیرد ، صورت نگرفته است.

در مجموع شاخه ی روانشناسی دین یکی از شاخه های علم روانشناسی و ادیان است که در کشور ما به دلیل عدم اختصاص رشته ای مستقل در تحقیقات دانشگاهی ، کم تر شناخته شده و به شکلی درخور مورد توجه واقع نشده است .

منابع: روانشناسی دین ، دیوید ام. وولف ، ترجمه ی محمد دهقانی ، انتشارات رشد ، 1391

روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی ، اسپیلکا و دیگران ، ترجمه ی محمد دهقانی، انتشارات رشد 1391

ماهنامه ی اطلاعات حکمت و معرفت ، سال هفتم ، شماره ی 88 (فلسفه ی روانشناسی)

وبسایت انجمن روانشناسی آمریکا American Psychological Association

 دین پژوهی ، جلد اول ، میرچا الیاده ، ترجمه ی بهاء الدین خرمشاهی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، تهران، 1375

علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی ، ترجمه ی مهدی گنجی ، انتشارات ساوالان ، 1391


ماجراهای دین و خداناباوری

شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که در سرتاسر تاریخ، عموماً دین (به ویژه ادیان ابراهیمی) و خداناباوری ناسازگار با یکدیگر قلمداد شده‌اند. مطابق این دیدگاه، لازمه خداناباوری ترک دین است و لازمه دین ترک خداناباوری. تکفیر دگراندیشان، دست‌کم در مقام نظر، عموماً ناشی از همین ناسازگار انگاشتن دین و خداناباوری بوده است.

 

تکفیر، و در مواردی، قتل دگراندیشان پدیده‌ای شناخته شده در تاریخ یهودیّت، مسیحیّت و اسلام است. انگیزه برای تکفیر، از جمله، می‌تواند ناسازگار انگاشتن دین و خداناباوری بوده باشد. اشاره‌ای گذرا به سه نمونه تاریخی از پدیده تکفیر در پی می‌آید:

 

۱. تکفیر و طرد اسپینوزا، فیلسوف هلندیِ پرتغالیّ‌ الاصل، از سوی جامعه یهودیان پرتغالیِ آمستردام در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی،

 

۲. تکفیر و قتل جوردانو برونو، کشیش، فیلسوف و کیهان‌شناس ایتالیایی از سوی کلیسای کاتولیک روم در آغاز قرن هفدهم میلادی،

 

۳. تکفیر و قتل عین‌القضات همدانی، عارف و فیلسوف مسلمان ایرانی، در اوایل قرن دوازدهم میلادی / ششم هجری.

 

با این حال، در گذشته و حال، متفکّرانی بوده‌اند که نگاه متفاوتی به نسبت دین و خداناباوری داشته‌اند. گرچه کفر و خداناباوری را نمی‌توان وماً یکی دانست اما شاید در مواردی بتوان خداناباوری را مصداقی از کفر به حساب آورد. عین‌القضات همدانی کفر را لازمه سلوک راستین در مسیر ایمان می‌دانست: کفرها بسیار است زیرا منزل‌های سالک بسیار است. کفر و ایمان، هر ساعت، رونده را شرط و لازم باشد» (تمهیدات، به تصحیح و مقدّمه عفیف عسیران، تهران: منوچهری، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص ۴۹).

 

از دید عین‌القضات، کافری لازمه راه سالک (رونده طریق حقّ) است؛ و بالاتر از آن، سالک باید کفر و اسلام را با یکدیگر برابر بداند و اگر اسلام را برتر از کفر به شمار آورد در سلوک عرفانی به جایی نخواهد رسید:

 

هر که طالب علم یقین بود، اول شرط در راه او آن بود که کل مذاهب عالم در دیده او برابر آید. و اگر فرقی داند میان کفر و اسلام این فرقت دانستن در راه طلب او سدی بود که او را نگذارد که مطلوب رسد». (نامه‌های عین القضات همدانی، جلد دوّم، به اهتمام علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران: منوچهری، ۱۳۶۲، ص ۲۵۱).

 

از متفکّران قدیم که بگذریم، در روزگار ما نیز برخی از اندیشمندانی که حتّی خود را آشکارا خداناباور می‌دانند، بر پیوند تنگاتنگ دین و خداناباوری انگشت تأکید نهاده‌اند.

منبع : www.bbcpersian.com 


تا به امروز تعاریف متعدّدی از روانشناسی دین ارائه شده است. تعدّد تعاریف روانشناسی دین نشانگر تنوّع نظامهای روانشناختی دین و گوناگونی روی‌آوردها در این گستره است. مانند:

ویلیام جیمز: دین عبارت است از تأثرات و احساسات ورویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگی‌ها، برای او روی می‌دهد به طوری که انسان از این مجموعه در می‌یابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی می‌نامد رابطه‌ای برقرار است.

یونگ: معنای دین متناسب با ریشه آن در زبان لاتین، عبارت است از تفکر از روی وجدان و با کمال توجه.

و. 

به طورخلاصه می‌توان گفت: روان‌شناسی دین عبارت است از مطالعة علمی رفتارها و فرایندهای روانی که رنگ دینی دارند. در مجموع با وجود تعاریف متعددی که از روان‌شناسی دین ارائه شده است به نظر می‌رسد بازگشت همه آنها به این تعریف کوتاه مطالعه دین از منظر روان‌شناختی» باشد.

پیدایش روان‌شناسی دین را نمی‌توان به کار یک فرد یا گروهی از متفکران نسبت داد.به طور کلی در شکل‌گیری روان‌شناسی دین امروزی، سه سنت انگلیسی-آمریکایی، آلمانی و فرانسوی، سهم عمده داشتند. که به طور خلاصه آنها را بررسی میکنیم:

1- سنت انگلیسی-آمریکایی

عامل اصلی این سنت موفقیت در علوم طبیعی در قرن نوزدهم بود. رویکرد تجربی و حتی آزمایشگاهی به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی، مهمترین ویژگی این سنت است. 

در سنت انگلیسی  امریکایی که بنیانگذارآن گالتون انگلیسی است، به توصیف رفتارهای دینی از طریق توزیع پرسشنامه و آزمون با به کارگیری آمار پرداخته می شود. از دیگر طرفداران این سنت استنلی هال و ادین استارباک هستند؛ استارباک برای تحقیق درباره پیدایش مفهوم خدا میان اقوام بدوی با توجه به تحول و تکامل شخصیت، از روش گردآوری مواد و مطالب زندگی نامه ای، درون نگری، تأمل شخصی و پرسشنامه استفاده کرد و آنها را طبقه بندی و تجزیه و تحلیل نمود.

استارباک همواره این احساس را داشت که دین یک راز است و علم هرگز همه ابعاد آن را نخواهد شناخت.

2-سنت آلمانی

در حالی که در آمریکا، عمدتاً روان‌شناسان، روان‌شناسی دین را پیشرفت دادند، در آلمان، این رشته بیشتر زمینه کار و در قلمرو بحث فیلسوفان و عالمان الهیات بود. برای مثال در آثار شلایر ماخر، دیدگاه روان‌شناختی در مقایسه با موضع الهیاتی، در درجه دوم اهمیت داشت. ویلهلم وونت ، فروید، یونگ و اریکسون از دانشمندان این سنت هستند.

فردریک شلایرماخر با توصیف جوهر دین به عنوان پدیده ای که حاصل معرفت - چه علمی و چه فلسفی - نیست و نیز نباید آن را در معنای اخلاقی جستجو کرد و آن را نباید حاصل هیچ استدلالی دانست، تاثیر ماندگار و تازه ای بر الهیات پروتستان نهاد. به نظر او جوهر دین در احساس دینی خاصی که احساس وابستگی مطلق است، یافت می شود. او بر این باور است فلسفه دین بی حاصلی که در دئیزم» مطرح است و دگماهایی که کلیسا از آن خبر می دهد، در حقیقت دین نیست. دین حقیقی یعنی شهود بی واسطه وجود جمعی همه جهان کرانمند در آن وجود و به واسطه آن وجود بی کران و درک همه اشیای زمانمند در وجودی لایزال. دین حقیقی احساس و چشیدن این وجود بی کران است.

تبیین فروید از دین، اساساً بر مبنای فراگردی روان شناختی است که خودش آن را تحقّق رؤیایی آرزو می نامد. فروید دین را با نشانه های بیماری روان آزردگی وسواسی مقایسه کرد و دین را تحت عنوان روان آزردگی وسواس»، توصیف نمود. به گفته فروید، دین، یک توهّم است. دین، صورتی از تحقّق رؤیایی آرزوها یا خودفریبی ای است که از یک اراده نیرومندِ معطوف به اعتقاد سرچشمه می گیرد؛ اراده ای که نیرومندتر از خرد دین باید همان روان آزردگی وسواس آمیز و جهانی بشریت باشد که مانند روان آزردگی وسواسی کودکان، از عقده ادیپ و رابطه با پدر، سرچشمه می گیرد. او عقیده خدا به عنوان پدر را بر مفهوم سائق (انگیزه) فرد و نیز خاطرات و تجربیات کودکی که در آنها پدر، شخصی قدرتمند و یاری دهنده است، بنا کرد. 

3-سنت فرانسوی

عمده مساعدت دانشمندان فرانسوی در زمینه روان‌شناسی دین، آثاری است که در حیطه روان‌شناسی مرضی عرضه کرده‌اند، اگر چه علاقه به بحث درباره ارتباط بیماری روانی با دینداری، در دو سنت دیگر نیز وجود داشته است، اما در فرانسه، برخی از بزرگترین آسیب‌شناسان قرن نوزدهم، توجه مستمری به این امر نشان داده‌اند. ژان مارتین شارکو، تئودور فلورنو، ژرژ برژه و ژان پیاژه از پیشروان این سنت به شمار می‌روند.

منابع: آذربایجانی، مسعود، اصل، سید‌مهدی، درآمدی بر روان‌شناسی دین، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها(سمت)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385، ص5.

قربانی، نیما، پیشین، ص25. 

میرچا الیاده، فرهنگ و دین، برگزیده مقالات دائره المعارف دین، ترجمه هیئت مترجمان زیر نظر بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، طرح‌نو، 1384، ص177.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خانوم کتاب برای اهل اندیشه seo انتشارات خودگردان پنجاه و دو هرتز تنهایی تیم طراحی هلوکد رایگان مووی خفگی تغذیه و زندگی سالم خرید درب ضد سرقت ایده پردازان نوین خاور زمین